سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام! حال من بهتر از حال تو نیست.

دلم که می گیرد، با تو حرف میزنم و این تنها چیزی است که دیگران نمیتوانند مانعی برای آن باشند. درست مثل فکرم و دغدغه هایم که کسی نمیتواند آنها را از من بگیرد!

امروز هم دوباره دلم هوای تو را کرده است. شاید اگر تو نبودی این جاده های شب هیچ گاه به ترنم صبح ختم نمیشد. به این اشکهای بی صدا قسم که بدون خیال سبز نگاهت، خواب به چشمهای خسته ام نمی آید.

باور کن بدون اشاره ای از جانب تو، هیچ نسیمی از کوچه باغ دلم عبور نمیکند....

گاه بیقراریها، به هر دری میزنم تا بلکه نشانی از نگاه معصوم تو را بیابم. هر چند که خوب میدانم که این خیابانهای شلوغ ، این مردمان سر در گریبان و حتی همین درختان مغرور هیچ نشانی از مهربانی تو را ندارند.

تو را میشود در رویای جنگلی از ستاره یافت وقتی که نورانی تر از همه خود را نشان میدهی و از دور دستها دست تکان میدهی.

راستی! از دور دست همه قاصدکهایی را که سلام مرا به تو میرسانند می بوسم. دیگر عرضی ندارم.


نوشته شده در  دوشنبه 83/9/23ساعت  9:38 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]